به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب به عنوان هشتاد و چهارمین رمان کودک کتابهای فندق به چاپ رسیده است.
رمان «محلهی شکرخانوم» در 36 فصل نوشته شده است. ناصر یوسفی نویسنده این اثر فارغالتحصیل رشته روانشناسی آموزش کودکان خردسال و دانشجوی دکترای آموزش و پرورش است. او به عنوان متخصص ارشد مسائل کودکان، مشاور سازمانهای بینالمللی از جمله یونسکو و کمیساریای عالی سازمان ملل فعالیت میکند.
داستان این رمان از این قرار است: مادربزرگ علی و افسانه به تازگی درگذشته است. شکرخانوم از بچهها میپرسد مادربزرگشان چه چیزهایی را دوست داشته است؟ بچهها جواب این سوال را به درستی نمیدانند اما شکرخانوم میداند، پس گلدانها را پر از شمعدانی میکند و غذای مورد علاقه مادربزرگ را میپزد و همسایهها را دعوت میکند تا با تعریف کردن خاطرهای از او، یادش را زنده نگه دارند. اتفاقات این داستان حس زندگی و انساندوستی دارند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
نزدیک غروب هوا سرد شده بود. شکرخانوم از خرید برمیگشت. شالگردنش را دور گردنش پیچیده بود تا سرما نخورد. وقتی به کوچه رسید، دید توی کوچه شلوغ است. چند نفر کنار خانهی آقای رئیسی بودند. همراه آقای رئیسی دوقلوهایش سینا و سهیل هم بودند. شکرخانوم جلو رفت و سلام و احوالپرسی کرد.
آقای رئیسی گفت که لولهی گازشان دچار مشکل شده و گاز خانه قطع شده است. حالا هم ماموران گاز آمادهاند تا مشکل را حل کنند. شکرخانوم با سهیل و سینا خوش و بش کرد و گفت اگر کاری داشتند حتما به او خبر بدهند.
شکرخانوم توی خانهاش کنار بخاری نشست. میخواست برای پسر مریمخانم جوراب ببافد. فکر کرد توی این سرما پوشیدن جوراب گرم، خیلی خوب است. از اینکه کنار بخاری گرم نشسته بود، خوشحال بود. ناگهان میل کاموایش را پایین آورد و آرام گفت: «خانوادهی آقای رئیسی چه کار میکنند؟»
این کتاب با 232 صفحه، شمارگان 2 هزار و 200 نسخه و قیمت 10 هزار تومان منتشر شده است.